محدودیت موجودی قابل برداشت و اشتراک در حق بهرهمندی از منابع آبی مشترک، زمینهساز افزایش رقابت و بروز مناقشه بین ذینفعان میشود. در چنین شرایطی، معمولاً آنان با ترجیحدادن منافع شخصی کوتاهمدت و بدون در نظر گرفتن پیامدهای جانبی رفتارشان، به بهرهبرداری بیش از اندازۀ بهینه روی میآورند که ضمن به بار آوردن خسارات محیطزیستی، در بلندمدت، موجب زیان خودشان نیز میشود. نظریۀ بازیها، ابزار مناسبی برای بررسی رفتارهای غیرهمکارانۀ ذینفعان و نتایج ناشی از آن در چنین مناقشاتی به شمار میرود. در این پژوهش، از طریق تحلیل استراتژیک تعاملات ذینفعان منابع آبی حوزۀ آبریز دریاچۀ ارومیه به کمک یکی از مدلهای غیرهمکارانۀ نظریۀبازیها موسوم به مدل گراف برای حل مناقشه، توصیههایی برای حل اختلاف بین آنها و سیاستگذاری و حکمرانی پایدار منابع آبی مشترک این حوزه ارائه شده است. بر اساس نتایج این تحقیق، از دیدگاه استراتژیک، عامل اصلی بروز بحران دریاچۀ ارومیه، رفتار مبتنی بر عقلانیت فردی ذینفعان است. این امر، موجب تمرکز آنان بر افزایش منافع اقتصادی فعالیتهای کشاورزی و غفلت از پیامدهای محیطزیستی و اقتصادی- اجتماعی ناشی از نابودی دریاچه شده است. به طوری که هم اکنون، اصرار همۀ ذینفعان به افزایش برداشت از منابع آبی مشترک و محدود بالادست حوزه، دستیابی به راهحل همکارانه را دشوار کرده است. نتایج بهدستآمده نشانگر آن است که جلوگیری از تداوم وضع موجود و رهایی از بنبست کنونی، مستلزم دخالت فعال هیئتدولت بهمنزلۀ تصمیمگیرندۀ ارشد حاکمیتی و ملزمکردن ذینفعان به توقف طرحهای ایجادکنندۀ حقابۀ جدید در حوزه است.