بررسی تحولات اندیشه های موثر بر شکل گیری اصول طراحی منظر شهری در قرن بیستم و پس از آن

نویسنده

چکیده

فرایند شکل دهی به محیط همواره تحت تاثیر نگرشهای متفاوت نسبت به انسان ، طبیعت و رابطه این دو با هم قرار داشته و منجر به خلق انواع منظر شهری گردیده است . بررسی سابقه مداخله انسان در شکل دهی به محیط نشان می دهد تاثیر دو گرایش متضاد " انسان همراه طبیعت " و " انسان حاکم بر طبیعت " است که اولی حداقل تا قرن 16 میلادی و حتی تا اوایل دوران صنعتی و دومی از بعد از آن بر این فرایند تسلط داشته اند. با آشکار شدن بحرانهای محیطی قرن گذشته ناشی از تسلط نگرش دومی ، دیدگاه جدید انسان به جای تقابل با طبیعت ، با نیروهای آن همراه می شود و مجددا قوانین آن را ارج می نهد . این نگرشی است که گرایش طراحی منظر را از تمرکز بر خلق و سازماندهی مجموعه های کلان و عظیم به سوی طراحی هسته های شهری کوجکتر سوق می دهد . در این نگرش علاوه بر پذیرش نقش علم و فناوری ، بر اهمیت زمینه های طبیعی ، آگاهی های فردی ، هنر و خلاقیت و در مجموع بر روشهای نرم و انعطاف پذیر به روشهای مقتدرانه در طراحی منظر شهری تاکید می گردد.