نظریة گایا در دو دهی گذشته زمینة ایجاد مباحث جدید به ویژه در ماهیت و فلسفه علوم محیطی، زمینههای مدلسازی و مطالعات پیشرفته در اقلیمشناسی را فراهم کرده است. نظریة گایا موجب پیدایش گروه هایی از هواداران متعصب محیطزیست به ویژه اکوفیمینیسمها را که اعتقاد دارند بشر هرگز نباید نظم طبیعی زمین را دستکاری کرده و یا جزئی از آن را تغییر دهد، شده است. براساس نظریة گایا، کل موجود چیزی بیش از اجزای آن است و نمی توان صرفاً با نظر به تکتک اجزاء دربارة کل و مجموع نیز آگاهی پیدا کرد، بلکه برای شناخت کل باید رهیافتی کل گرایانه در پیش گرفت. این رهیافت که با رهیافت های فردگرایانه یا انسان گرایانه تفاوت دارد، برای سایر اجزای موجود در طبیعت نیز حرمت و منزلت قائل میشود و بر این نکته تأکید دارد که تعامل ساختارهای زنده تنها در چارچوب محیطهای مادی و از طریق عوامل مادی صورت نمیگیرد بلکه در این میان عوامل غیر مادی نیز نقش بازی میکنند. دو نکتة مهم که در این نظریه بر آن تأکید بسیار میشود، عبارت است از اینکه تداوم ثبات و پایداری و بقای زیست بومهای موجود در کرة زمین در گرو موجودیت حد و مرزهای معین است و دوم آنکه موجودات زندهای که با محیطزیست خود به خوبی تعامل میکنند و در نوعی همزیستی مسالمتآمیز و سازنده با آنها به سر میبرند، بهرة زیادی عاید نسلهای بعدی خود میسازند و فرزندان خویش را از شانس بقای بالاتری بهرهمند میسازند.