سازمان حفاظت محیط زیست برای حفظ و نگهداری از تنوع اکوسیستم و ذخائر توارثی گیاهی و جانوری ‘ نمونه هائی از بکرترین و غنی ترین مناطق طبیعی این سرزمین را در چهار رده بعنوان الگو انتخاب و د رمحدوده وظایف قانونی خود اداره می کند. این مناطق چهارگانه (پارکهای ملی ‘ مناطق حفاظت شده ‘ آثار طبیعی و ملی و پناهگاه حیات وحش) بر اساس ضوابط پذیرفته شده در بین همه ملل جهان‘ ا زجمله با ارزش ترین میراثها ی طبیعی کشور محسوب می شوند. علی رغم تعقیب اهداف انحصار طلبانه و کج روی های اعمال شده در سالهای قبل از انقلاب‘ بایداعتراف کرد که آماج حفاظت از این مناطق به دلایل متعددی با هدفهای از پیش تعیین شده و تنگ نظرانه تصمیم گیران دولتی انطباق نداشته و د ر محدوده خواسته ها ی نظام پیشین باقی نماندند. حفاظت از این الگوها ی معرف‘ ارزشمند طبیعی کشور ‘ در روند تکاملی جامعه به تدریج دگرگون شده و مضمون صحیح تری را پیدا کردند و حداقل ا زجنبه حراست به عنوان پیش شرط دستیابی به اهداف چند جانبه حفاظت تضمین شده بودند. گر چه به دلیل محدود شدن دامنه استفاده ها ی ممکن از آنها‘ تصور نادرستی نیز از علت وجودی احداث این مناطق د راذهان عمومی بوجود آمده بود که هنوز هم کم و بیش آثار چنین دریافتی را در بین مردم و به ویژه در سطوح خاص تصمیم گیران دولتی می توان دید‘ مع هذا‘ ثبات و برتری آنها از جنبه ها ی مختلف ‘ نسبت به موقعیت کنونی آنها غیر قابل تردید بوده است. در دهه اخیر بازتاب تردید و ناباوری مسئولین ذیربط نسبت به ارزشهای غیرقابل جانشین و چند جانبه این مناطق بی اعتنائیهای فراوانی را نسبت به حفاظت از آنها برانگیخته و حتی موجودیت و بقاء آنها را نیز به مخاطره انداخته است. انتظار می رفت که با منابع طبیعی کشور بطور عام و الگوهای حفاظت شده بطور خاص که نمونه ها ی برجسته ای ازتنوع اجتماعات زیستی کشور محسوب شده و طبق قانون توجهی از تنوع بیولوژیک این سرزمین را در بر می گیرند‘ بعد از انقلاب رفتاری به مراتب شایسته تر ا زسابق صورت گیرد و موقعیت این منابع حیاتی و شاخص به عنوان نگهدارنده ذخائر توارثی کشور در حالت طبیعی برای بهره برداری چند جانبه علمی‘ آموزشی و پژوهشی ‘ از نظر حمایتی‘ تثبیت شده و با جبران کاستی های گذشته از نظر فرایند شکل گیری‘ نحوه مدیریت و حفاظت ‘ وضع مطلوبتری را کسب نمایند. ولی بررسی ها وشواهد عینی زیادی در دست هست که نشان می دهد الگوها ی حفاظت شده به موازات تشدید روند تخریب در سراسر عرصه محیط طبیعی کشور از یک سو و ضعف سازمان حفاظت محیط زیست د رمدیریت‘ کنترل و نظارت فعالیتهای مخرب انسانی از سوی دیگر به شدت دگرگون شده ‘ ویژگیهای بارز و ارزشهای غیر قابل جانشین خود را در دهه اخیر به تدریج از دست داده و از وضعیت مطلوب گذشته خود بطور انکارناپذیری دور شده اند. در صورت ادامه روند تخریب طبیعت و شتاب فزاینده آن ‘ مناطق چهار گانه به سرعت به جزایر مجزایی در متن یک طبیعت عاری از حیات بدل خواهند شد که مالا از یک سو تحت تأثیر عوامل اخلال گر محیط پیرامونی خودقرار گرفته و از سوی دیگر متأثر از برخی نارسائی های فنی شکل گیری خودو فعالیتهای ناسازگار با مدیریت درونی خود به تخریب کشیده خواهند شد. در چنین شرایطی دستیابی به حداقل اهداف حفاظت نه تنها مقدور نیست ‘ بلکه این مناطق حتی قادر به حفظ موجودیت و ارزشهای خود در کوتاه مدت نبوده و بزودی به سیستمهای ناپایدار و شکننده ای تبدیل خواهندشد. دراین صورت نه تنها تمامی تلاشها و سرمایه گذاری های انجام گرفته درسه دهه اخیر به هدر خواهد رفت بلکه نسل آتی از غنای زیستی سرزمین خود نیز محروم خواهد شد.