ORIGINAL_ARTICLE
مقایسۀ کارایی سه الگوریتم هوشمند رایانهای در انتخاب مناطق مناسب حفاظت (مطالعۀ موردی: استان مازندران)
یکی از روشهای انتخاب نواحی حفاظتی جدید، استفاده از روشهای هوشمند رایانهای یا هوش مصنوعی است. این روشها الگوریتمهای رایانهای مختلفی را شامل میشوند که قوانین صریحی را برای شناسایی مجموعهای از مناطق مناسب حفاظت به کار میبرند. این الگوریتمها تعداد زیادی از گزینههای موردنظر را بررسی و نتایج را بر حسب تعداد لکهها یا مساحت مورد نیاز حفاظتی مقایسه میکنند. همچنین، سطحی از اهداف را که با توجه به محدودیتها و هزینههای پیشبینیشده قابل دستیابی است مشخص میکنند. در این پژوهش کاربرد الگوریتمهای حریص، نادر و مذابسازی شبیهسازیشده در انتخاب مناطق حفاظتی استان مازندران مقایسه شده است. به این منظور از نرمافزار Marxan استفاده شد. علاوه بر این، تأثیر مقیاس مکانی و اهداف حفاظتی مختلف در نتایج نیز بررسی شده است. بررسی این پارامترها در پژوهش حاضر نشان میدهد که الگوریتم مذابسازی شبیهسازیشده، نتایج قابل قبولتری را در تمام موارد بهدست میدهد و کاربرد آن به شناسایی مناسبترین لکههای حفاظتی بسیار کمک میکند. الگوریتم حریص سبب پراکندگی و تکهتکهشدگی لکههای حفاظتی منتخب و الگوریتم نادر سبب افزایش بیش از حد مساحت لکهها میشود. الگوریتم مذابسازی شبیهسازیشده، از نظر محیط و مساحت جوابهای قابل قبولی را نسبت به سایر الگوریتمها ارائه میکند. نتایج نشان میدهند، پارامترهای مختلفی از جمله اهداف حفاظتی تعیینشده، مقیاس مطالعه، الگوریتمهای مختلف و میزان فشردگی لکههای حفاظتی منتخب در فرایند انتخاب مناطق تحت حفاظت دخیلاند. در نتیجه، تعیین مقادیر مناسب این پارامترها از اساسیترین مرحلهها در انتخاب مناطق تحت حفاظت جدید معرفی میشود.
https://jes.ut.ac.ir/article_50152_0829be7681d30ea8d3ccce1adb4ccc7b.pdf
2014-04-21
1
16
10.22059/jes.2014.50152
الگوریتم حریص
الگوریتم مذابسازی شبیهسازیشده
الگوریتم نادر
مناطق تحت حفاظت
marxan
آزاده
مهری
az.mehri@yahoo.com
1
کارشناس ارشد محیطزیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
LEAD_AUTHOR
عبدالرسول
سلمان ماهینی
a_mahini@yahoo.com
2
دانشیار گروه محیطزیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
AUTHOR
سید حامد
میرکریمی
mirkarimi@gau.ac.ir
3
استادیار گروه محیطزیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
AUTHOR
حمیدرضا
رضایی
hamid.r.rezaei@gmail.com
4
استادیار گروه محیطزیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی پتانسیل گیاهان مورد (Myrtus communis) و کاج (Pinus brutia) در جذب کادمیوم
پژوهش حاضر به منظور مقایسۀ انباشت کادمیوم در ریشه و برگ 2 گیاه مورد (Myrtus communis) و کاج (Pinus brutia)، همچنین بررسی تأثیر غلظتهای مختلف کادمیوم در میزان پرولین و قندهای محلول در قالب طرح کاملاً تصادفی در 3 تکرار انجام گرفت. نتایج نشان دادند با افزایش غلظت کادمیوم تا 500 میلیگرم بر لیتر میزان پرولین در کاج به حدود 2 برابر افزایش یافت. افزایش کادمیوم تأثیر معنیداری در میزان پرولین در گیاه مورد نداشت. میزان قندهای محلول در گیاه مورد در اثر افزایش کادمیوم تا 1000 میلیگرم بر لیتر به حدود 2 برابر افزایش یافت. بالاترین میزان تجمع یون کادمیوم در ریشۀ کاج در غلظت 1000 میلیگرم بر لیتر حدود 480 پیپیام به دست آمد که فقط 29 پیپیام (6 درصد) آن به برگها منتقل شد. بالاترین میزان تجمع یون کادمیوم در ریشۀ مورد در غلظت 1000 میلیگرم بر لیتر حدود 9/593 پیپیام به دست آمد که 97/177 پیپیام (30 درصد) آن به برگها منتقل شد. به منظور تعیین حداکثر جذب کادمیوم از طریق خاک در تیمارهای مختلف، طی آزمایش مجزا روی نمونۀ خاک بهکاررفته در گلدانهای کشت مورد و سرو، ضرایب معادلۀ همحرارت جذب لانگمویر به دست آمد. نتایج این آزمون نشان دادند حداکثر مقدار جذب کادمیوم 1000 میلیگرم در 1 کیلوگرم خاک است. بر اساس نتایج این تحقیق به نظر میرسد میتوان گیاه مورد را با توجه به انتقال و انباشت مقدار زیاد کادمیوم در برگها، بهمنزلۀ گیاه بیشانباشتکننده معرفی و در خاکهای آلوده به کادمیوم بهمنزلۀ گونۀ گیاه استخراجی استفاده کرد.
https://jes.ut.ac.ir/article_50153_8b02cd87efba31274822fed0d4caa5cf.pdf
2014-04-21
17
28
10.22059/jes.2014.50153
پرولین
کاج بروسیا
کادمیوم
گیاه پالایی
مورد
اصغر
مصلح آرانی
amosleh@yazd.ac.ir
1
دانشیار اکولوژی گیاهی، گروه محیطزیست، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه یزد
LEAD_AUTHOR
مهری
خسروی
khosravi@yazduni.ac.ir
2
دانشجوی کارشناسی ارشد جنگلداری، گروه جنگلداری، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه یزد
AUTHOR
حمید رضا
عظیم زاده
azimzadeh@yazduni.ac.ir
3
دانشیار خاکشناسی، گروه محیطزیست، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه یزد
AUTHOR
حمید
سودایی زاده
sovdaei@yazduni.ac.ir
4
استادیار زراعت و اصلاح نباتات، گروه مدیریت بیابان، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه یزد
AUTHOR
اصغر
سپه وند
sepahvand@yahoo.com
5
دکتری جنگلداری، ادارۀ کل منابع طبیعی استان لرستان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
مقایسۀ میزان ترسیب کربن در گونۀ گون پنبهای (Astragalus gossypinus) و علف باغ (Dactylis glomerata) در مناطق کوهستانی هزارجریب بهشهر
دی اکسید کربن عمدهترین جزء گازهای گلخانهای محسوب میشود. به منظور کاهش دی اکسید کربن اتمسفری و ایجاد تعادل در محتوای گازهای گلخانهای، کربن اتمسفر باید جذب و در فرمهای متعدد ترسیب شود. کربن عنصر اصلی گازهای گلخانهای محسوب میشود که ترسیب آن از طریق فرایند فتوسنتز و زیتودۀ گیاهی، سادهترین و ارزانترین راهکار ممکن برای کاهش سطح این گاز اتمسفری است. بنابراین، تحقیق حاضر به مقایسۀ ترسیب کربن در گونۀ بوتهای (Astragalus gossypinus F.) و علفی (Dactylis glomerata L.) در بخشی از مراتع نیمهخشک سرد وزوار هزارجریب بهشهر در استان مازندران پرداخته است. پس از تعیین منطقۀ معرف در دو سایت قرق و مرتع تحت چرا، از پوشش گیاهی و خاک به روش تصادفی- سیستماتیک نمونهبرداری صورت گرفت. به این منظور 2 ترانسکت به طول 100 متر به صورت موازی با فاصلۀ 500 متر در هر سایت مستقر و در امتداد هر ترانسکت، بر اساس الگوی پراکنش گیاهان، 20 پلات 1 متر مربعی به طور تصادفی قرار داده شد. در مجموع 40 پایۀ گیاهی و 80 نمونۀ خاک (در دو عمق 0- 15 و 15- 30 سانتیمتر) برداشت شد. نتایج آماری این بررسی نشان داد که بین ترسیب کربن اندامهای مختلف گونههای تحت بررسی مرتع قرق با اندامهای نظیر آنها در مرتع تحت چرا تفاوت معنیداری وجود دارد. ضرایب تبدیل وزن زیتوده به کربن آلی اندامهای برگ، ساقه و ریشه در منطقۀ قرقشده نسبت به منطقۀ تحت چرا افزایش یافته که این افزایش در گونۀ گون پنبهای در اندام ریشه با 12/8 درصد و در گونۀ علف باغ در اندام ساقه با 75/3 درصد بیشترین میزان را داشته است. بررسی کربن ذخیرهشده در خاک نیز نشان داد که در هر 2 عمق تحت مطالعه، منطقۀ قرق نسبت به منطقۀ تحت چرا، ترسیب کربن بیشتری داشته است. همچنین خاک در مقایسه با بیوماس گیاهی، کربن بیشتری را در خود ذخیره کرده است.
https://jes.ut.ac.ir/article_50154_a7364189922330f1d4a8aa4e9cef85b9.pdf
2014-04-21
29
38
10.22059/jes.2014.50154
آلودگی
خاک
چرا
کربن
مرتع
مرضیه
حسن نژاد
marzieh_hassannejad@yahoo.com
1
کارشناس ارشد مرتعداری، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری
LEAD_AUTHOR
رضا
تمرتاش
reza_tamartash2@yahoo.com
2
استادیار، گروه مرتع و آبخیزداری دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری
AUTHOR
محمدرضا
طاطیان
mr_t979@yahoo.com
3
استادیار، گروه مرتع و آبخیزداری دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی آثار طولانیمدت صدمات بهرهبرداری بر کیفیت درختان باقیمانده در جنگل ناو اسالم گیلان
در این تحقیق وضعیت زخمهای ایجادشده در تنۀ درختان باقیمانده در جنگل در اثر قطع و چوبکشی پس از گذشت 12 سال در سری یک ناو اسالم گیلان بررسی شد. نتایج نشان داد، از کل زخمهای بررسیشده 1/67 درصد بسته، 0/18 درصد باز بدون پوسیدگی، 7/10 درصد باز با پوسیدگی بودند و فقط 2/4 درصد به نابودی درخت منجر شده بودند. عوامل اندازه، شدت و محل زخمها، همچنین قطر برابرسینۀ درختان صدمهدیده در وضعیت زخمها تأثیر معنیدار داشتند. 6/90 درصد زخمهای کوچکتر از 100 سانتیمتر مربع بسته بودند، اما 50 درصد زخمهای بزرگتر از 1001 سانتیمتر مربع به پوسیدگی و 9/40 درصد آنها به نابودی درخت منجر شده بودند. زخمهای با شدت خراش سطحی به پوسیدگی منجر نشده بودند. فراوانی زخمهای باز با پوسیدگی در ناحیۀ کنده و ریشه بیشتر از قسمتهای بالای تنۀ درختان بود. بیشترین فراوانی زخمهای بستهشده در درختان با قطر برابرسینۀ 41 تا 60 سانتیمتر و بیشترین فراوانی زخمهای باز با پوسیدگی در درختان قطورتر از 81 سانتیمتر مشاهده شد. اکثر درختان نابودشده دارای قطر برابرسینۀ کمتر از 20 سانتیمتر و دارای زخمهای عمیق در ناحیۀ ریشه و کنده بودند. نتایج این تحقیق نشان داد با گذشت زمان صدمات بهرهبرداری بر درختان باقیمانده افزایش یافته و حدود یکسوم زخمها ترمیم نیافته و به پوسیدگی و نابودی درختان منجر شده است. بنابراین، در مدیریت تکگزینی به حداقلرساندن صدمات بهرهبرداری به درختان باقیمانده باید بهمنزلۀ یکی از اهداف اساسی به آن توجه شود.
https://jes.ut.ac.ir/article_50155_9621063b0184f21904918ab54104a24d.pdf
2014-04-21
39
50
10.22059/jes.2014.50155
تودۀ باقیمانده
جنگل ناو
زخم تنه
شیوۀ تکگزینی
صدمات بهرهبرداری
فرزام
توانکار
farzam_tavankar@yahoo.com
1
استادیار علوم جنگل، واحد خلخال، دانشگاه آزاد اسلامی، خلخال، ایران
LEAD_AUTHOR
امیر اسلام
بنیاد
bonyad@guilan.ac.ir
2
دانشیار سنجش از دور و بیومتری جنگل، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه گیلان، صومعهسرا، ایران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
کاربرد سامانۀ اطلاعات جغرافیایی (GIS) در مکانیابی و تحلیل فضایی- مکانی آلودگی و منابع آلایندههای هوا در کلانشهر کرمانشاه
این تحقیق با هدف شناسایی کانونهای آلودگی هوا، تحلیل فضایی- مکانی میزان آلودگی آلایندههای هوا و بررسی رابطة بین تراکم جمعیت با میزان آلایندههای هوا با استفاده از مدلهای آماری و سامانۀ اطلاعات جغرافیایی (GIS) در کلانشهر کرمانشاه فراهم شده است. به منظور تحلیل دادهها و تشکیل پایگاه دادهای از نرمافزار Office/Excel و برای تحلیل تطبیقی و گرافیکی از نرمافزار Arcview در محیط GIS و نرمافزارهای جانبی Crime Analysis و Case استفاده شده است. همچنین، برای برآورد تعداد جمعیت در بلوکهای آماری که شامل 62 نمونۀ آماری به صورت نقطهای با تعیین مختصات جغرافیایی از طریق سیستم مختصاتیابی جهانی (GPS) در کلانشهر کرمانشاه است از روش طبقهبندی تراکمی استفاده شده است. جامعۀ آماری تحقیق مجموعهای از میزان جمعیت و آلاینده و نوع آلاینده در دورۀ زمانی 30 روزه در محدودۀ کلانشهر کرمانشاه است. آزمونهای آماری استفادهشده، آزمون مرکز متوسط، فاصله از انحراف معیار و بیضی انحراف معیار بوده است و بر اساس توزیع فضایی- مکانی مناطق آلوده با میزان آلودگی و نوع آلایندههای هوا و رابطۀ بین تراکم جمعیت (پیروی الگوی خوشهای و متمرکز) از شاخص خوشهبندی نزدیکترین همسایه برای شناسایی نواحی آلوده و میزان آلودگی هوا استفاده شد. کانونهای آلایندۀ هوا (CO، NO2، SO2، PM10 و Pb) به صورت نقطهای در میدان آزادی، بلوار شهید بهشتی تا میدان سپاه، چهارراه مدرس، میدان آیتالله کاشانی، خیابان شهید اشک تلخ تا انتهای خیابان جلیلی، اطراف میدان آزادگان و شهرک معلم و شهرک الهیه شناسایی شدند. بر اساس نتایج، برای افزایش ایمنی و کاهش آلایندهها در این محدودهها از منظر حفاظت و محیطزیست شهری، افزایش فضاهای سبز و کاهش میزان تراکم جمعیت در نواحی شلوغ و پرترافیک شهری ضروری است.
https://jes.ut.ac.ir/article_50156_e9ebeb6a1f04bd23919194a276f45045.pdf
2014-04-21
51
64
10.22059/jes.2014.50156
آلایندههای زیستمحیطی
تحلیل فضایی- مکانی
سیستم اطلاعات مکانی (GIS)
کرمانشاه
حمیدرضا
جعفری
hjafari@ut.ac.ir
1
استاد مدیریت و برنامهریزی محیطزیست، دانشکدۀ محیطزیست، دانشگاه تهران
AUTHOR
سیروس
حسن پور
hassanpour.saman@gmail.com
2
دانشجوی کارشناسی ارشد سنجش از دور و GIS، دانشکدۀ جغرافیا، دانشگاه تهران
LEAD_AUTHOR
لیلا
رحیلی خراسانی
leila.rahili@gmail.com
3
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی زمینشناسی، دانشکدۀ علوم پایه، دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران
AUTHOR
احمد
پور احمد
apoura@ut.ac.ir
4
استاد جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشکدۀ جغرافیا، دانشگاه تهران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی وضعیت NO2 تروپوسفری ایران طی سالهای 2004 تا 2012
در این تحقیق، توزیع زمانی مکانی NO2 تروپوسفری در ایران با استفاده از دادههای ماهوارۀ OMI طی سالهای 2004 تا 2012 بررسی شده است. نتایج بررسیهای تغییرات فصلی NO2 تروپوسفری نشان میدهد که معمولاً بیشینۀ فصلی در زمستان و کمینۀ فصلی در تابستان رخ میدهد. در ایستگاه ژئوفیزیک تهران، طی سال 2007، بیشینۀ NO2 تروپوسفری در دسامبر با مقدار molec/cm2 1015 28/23 و کمینۀ NO2 تروپوسفری در جولای با مقدار molec/cm2 1015 06/5 رخ داده است. بررسی نقشههای میانگین ماهانۀ توزیع تروپوسفری NO2 در منطقۀ خاورمیانه نشان میدهد که معمولاً مناطق با غلظت بالای ستون تروپوسفری NO2 مربوط به شهرهایی با ترافیک سنگین وسایل نقلیۀ موتوری و فعالیتهای صنعتی است. از جمله این مناطق میتوان در ایران به محدودۀ شهرهای تهران، اصفهان، مشهد، رشت، شیراز، اهواز و تبریز اشاره کرد. بررسی روند تغییرات بلندمدت 9 سالۀ 2004- 2012 در شهرهای با غلظت بالای NO2 تروپوسفری نشان داده که روند افزایشی در محدودۀ شهرهای تهران، اصفهان و شیراز مشاهده میشود. مقایسۀ منطقهای تهران از نظر NO2 تروپوسفری و نزدیک سطح زمین طی ماههای سرد نشان میدهد که مناطق شمال و شمال شرق تهران بسیار آلودهتر از جنوب آن است. یکی از عوامل مؤثر این امر میتواند الگوی باد و وزش بادهای دشت به کوه حاکم بر تهران باشد. شرایط هواشناسی میتواند شدت آلودگی NO2 تروپوسفری و گستردگی آن را در ایران، بیشتر کند. از جملۀ این شرایط میتوان به حضور پشتهها در تروپوسفر میانی همراه پایداری ستون هوا، کاهش سرعت باد و افزایش وارونگی دمای هوای سطحی اشاره کرد. مقایسۀ مقادیر ستون NO2 تروپوسفری با غلظت آلایندۀ NO2 سطح زمین نشان میدهد که طی فصل سرد، همبستگی مثبتی بین آنها برقرار است.
https://jes.ut.ac.ir/article_50157_b245d3bbae283920ac8b87c374856c18.pdf
2014-04-21
65
78
10.22059/jes.2014.50157
ایران
چشمههای سطحی
دی اکسید نیتروژن تروپوسفری
شرایط هواشناسی
زهرا
شرعی پور
sharie@ut.ac.ir
1
کارشناس ارشد هواشناسی، مؤسسۀ ژئوفیزیک، دانشگاه تهران، ایران
LEAD_AUTHOR
عباسعلی
علی اکبری بیدختی
bidokhti@ut.ac.ir
2
استاد گروه فیزیک فضا، مؤسسۀ ژئوفیزیک دانشگاه تهران، ایران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بهینهسازی مدلهای DRASTICو SINTACS مبتنی بر سامانۀ اطلاعات جغرافیایی با استفاده از فرایند تحلیل سلسلهمراتبی (مطالعۀ موردی: دشت اندیمشک)
مدلهای DRASTIC و SINTACS جزو پرکاربردترین روشهای ارزیابی آسیبپذیری آبهای زیرزمینی به شمار میروند، اما ضعف عمدۀ این دو مدل، اعمالنظرهای کارشناسی برای نرخبندی پارامترهای بهکاررفته در آنهاست. از این رو، هدف اصلی این تحقیق، اصلاح هر دو مدل از طریق فرایند تحلیل سلسلهمراتبی (AHP) بر اساس شرایط هیدروژئولوژیکی محلی دشت اندیمشک است، تا بدین ترتیب بتوان به نتایج نسبتاً صحیحتری از وضعیت آسیبپذیری (اعم از ذاتی و ویژه) آبخوان این منطقه دست یافت. در تحقیق حاضر از یون نیترات در آب زیرزمینی بهمنزلۀ معیار اصلاح وزن پارامترهای مؤثر در آلودگی آبخوان استفاده شد. برای تعیین مدل بهینه، ضریب همبستگی بین غلظت نیترات آب زیرزمینی و شاخص آسیبپذیری برای هر دو مدل، با استفاده از روش آنالیز رگرسیون خطی ساده محاسبه شد. نتایج نشان داد که مدل DRASTIC اصلاحشده نسبت به مدل SINTACS اصلاحشده از همبستگی بهتری با غلظت نیترات برخوردار است. به همین علت، این مدل بهمنزلۀ مدل بهینه برای ارزیابی آسیبپذیری ذاتی آبخوان دشت مورد مطالعه انتخاب شد. همچنین، برای ارزیابی آسیبپذیری ویژۀ آبخوان به آلودگی، وزن پارامتر کاربری اراضی نیز به روش AHP تصحیح و به پارامترهای هر دو مدل افزوده و بدین ترتیب نقشۀ آسیبپذیری ویژۀ آبخوان به هر دو روش CD و CS تهیه شد. به منظور تعیین مدل بهینۀ خطرپذیری آلودگی آبخوان، ضریب همبستگی هر دو شاخص با غلظت نیترات، محاسبه و با یکدیگر مقایسه شد. در این نوع ارزیابی آسیبپذیری نیز به علت همبستگی بیشتر شاخص CD اصلاحشده با غلظت نیترات آبخوان، این شاخص به منزلۀ شاخص بهینه برای ارزیابی آسیبپذیری ویژۀ دشت انتخاب شد. به طور کلی نتایج نشان داد که مدلهای اصلاحشده نسبت به نرمال از همبستگی بیشتری با غلظت نیترات آبخوان برخوردارند. این امر نشاندهندۀ انطباق بیشتر مدلهای اصلاحشده با شرایط واقعی آبخوان است.
https://jes.ut.ac.ir/article_50158_06bdb6bbbd9a0062ed0af6b3a145a8ea.pdf
2014-04-21
79
94
10.22059/jes.2014.50158
آسیبپذیری
دشت اندیمشک
فرایند تحلیل سلسلهمراتبی (AHP)
DRASTIC
SINTACS
مهرناز
آصفی
mehrnaz_assefi@yahoo.com
1
کارشناس ارشد عمران، مهندسی محیطزیست، دانشکدۀ مهندسی علوم آب، دانشگاه شهید چمران اهواز
LEAD_AUTHOR
فریدون
رادمنش
feridon_radmanesh@yahoo.com
2
استادیار گروه هیدرولوژی و منابع آب، دانشکدۀ مهندسی علوم آب، دانشگاه شهید چمران اهواز
AUTHOR
حیدر
زارعی
zareih@scu.ac.ir
3
استادیار گروه هیدرولوژی و منابع آب، دانشکدۀ مهندسی علوم آب، دانشگاه شهید چمران اهواز
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
امکانسنجی شاخصهای کیفی در اصفهان
کیفیت زندگی شهرها یکی از عناصر اصلی توسعۀ شهری است. در نتیجه امروزه ارزیابی کیفیت محیطزیست شهری در برنامهریزیهای توسعۀ شهری اهمیت بسیاری یافته است. در اصفهان به علت افزایش تراکم جمعیت شهری و صنایع، انواع مشکلات محیطزیستی از جمله آلودگیهای منابع زیستی و کاهش کیفیت زندگی در حال بروز یا تشدید است. بنابراین، ارزیابی کیفیت مجموعۀ عوامل تشکیلدهندۀ محیطزیست اصفهان برای شناسایی وضعیت فعلی محیطزیست این شهر بزرگ ضروری است. لذا، هدف اصلی از انجام این تحقیق، اندازهگیری شاخصهای کیفی اصفهان در زمینههای مختلف در سال 1389 با استفاده از مدل ارزیابی کیفیت محیطزیست شهری به شکل کمّی است. بدین منظور طی تحلیلهای مقایسهای، مجموعهای کاربردی از شاخصها (11 شاخص اصلی و 53 سنجه) از نظر سازگاری با شرایط اصفهان، در دسترسبودن آمار و دارابودن قابلیت اندازهگیری، جمعآوری شده است. همچنین، پس از بررسی کیفیت مجموعۀ عوامل تشکیلدهندۀ محیطزیست اصفهان، شرایط آن با تهران به منظور مشخصشدن محدودیتها و ظرفیتهای برنامهریزی مقایسه شد. بر اساس مدل مذکور شاخص تأسیسات و تجهیزات شهری با کسب 91 درصد و شاخص ایمنی و امنیت با کسب 40 درصد مطلوبیت به ترتیب بالاترین و پایینترین کیفیت را در شهر به خود اختصاص داده است. لذا، با توجه به اینکه روش بهکارگرفتهشده در شرایط اصفهان نیز کارایی دارد و شاخصهای منتخب دقیقاً خصیصۀ مورد نظر ما را سنجش کردند، لذا پایایی و روایی روش مورد استفاده را به اثبات میرساند. بنابراین، این روش پس از گذشت سالها هنوز اعتبار خود را حفظ کرده است.
https://jes.ut.ac.ir/article_50159_b08e309cacd096963525566c2b1be618.pdf
2014-04-21
95
106
10.22059/jes.2014.50159
اصفهان
شاخص
کیفیت محیطزیست شهری
نسیم
شریفیان پور
nsharifianpur@ut.ac.ir
1
کارشناس ارشد رشتۀ برنامهریزی، مدیریت و آموزش محیطزیست، دانشکدۀ تحصیلات تکمیلی محیطزیست، دانشگاه تهران
LEAD_AUTHOR
شهرزاد
فریادی
sfaryadi@ut.ac.ir
2
دانشیار گروه برنامهریزی، مدیریت و آموزش محیطزیست، دانشکدۀ تحصیلات تکمیلی محیطزیست، دانشگاه تهران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
ارزیابی ریسک محیطزیستی سد گتوند علیا در مرحلۀ بهرهبرداری با استفاده از روش تلفیقی آنالیز مقدماتی خطر و تکنیک EFMEA
سد گتوند علیا یکی از طرحهای بزرگ عمرانی کشور است که در استان خوزستان و روی رودخانۀ کارون بین مسجد سلیمان و سد تنظیمی گتوند در کیلومتر 8/382 از مصب رودخانۀ کارون و در 25 کیلومتری شمال شهرستان شوشتر احداث شده است. این تحقیق به منظور شناسایی و ارزیابی ریسک سد گتوند علیا در فاز بهرهبرداری به انجام رسید. در این مطالعه پس از شناسایی فعالیتهای سد در فاز بهرهبرداری به منظور شناسایی عوامل ریسک از روش آنالیز مقدماتی خطر موسوم به PHA استفاده شد و ریسکهای بهدستآمده در قالب 5 دستۀ ریسکهای فیزیکی- شیمیایی، بیولوژیکی، اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی، ریسکهای ایمنی- بهداشتی و طبیعی طبقهبندی شدند. در این مرحله پس از شناسایی ریسکها عوامل مولد ریسک به کمک روش EFMEA ارزیابی شدند. در این تحقیق برای اولویتبندی عوامل ریسک از نرمافزار SPSS استفاده شد و ریسکها بر اساس شدت اثر، احتمال وقوع و گسترۀ آلودگی اولویتبندی شدند. نتایج این مطالعه نشان میدهند که در تکنیک EFMEA شورشدن آب به علت گنبد نمکی و در اثر فعالیت آبگیری مخزن، فرسایش و رسوب در پاییندست سد به علت تأمین منابع قرضه و ایجاد پساب و فاضلاب انسانی به علت فعالیت توریسم دارای سطح ریسک بالا و به ترتیب با عدد اولویت ریسک (RPN) 320، 288 و 256، بهمنزلۀ رتبههای اول تا سوم معرفی شدند و کمترین عدد اولویت ریسک مربوط ایجاد محیط مناسب برای رشد و تکثیر حشرات (امکان تکثیر پشۀ آنوفل) به علت آبگیری مخزن سد و فشردهشدن خاک به علت توسعۀ کشاورزی و تردد ماشینآلات سنگین با عدد اولویت ریسک 90 معرفی شد.
https://jes.ut.ac.ir/article_50160_aa73d0463d956d9a6874bee2e46c1f43.pdf
2014-04-21
107
120
10.22059/jes.2014.50160
ارزیابی ریسک محیطزیستی
سد گتوند علیا خوزستان
سد مخزنی
روش EFMEA
روش PHA
فاز بهرهبرداری
سید علی
جوزی
a_jozi@iau-tnb.ac.ir
1
دانشیار گروه محیطزیست، دانشکدۀ فنی و مهندسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال
LEAD_AUTHOR
سیده حمیده
سیف السادات
h.seyfosadat83@gmail.com
2
کارشناس ارشد رشتۀ علوم محیطزیست، ارزیابی و آمایش سرزمین، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات خوزستان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
رهنمودهای نظریۀ بازیها برای حکمرانی پایدار منابع آبی مشترک (مطالعۀ موردی: مناقشۀ آبی دریاچۀ ارومیه)
محدودیت موجودی قابل برداشت و اشتراک در حق بهرهمندی از منابع آبی مشترک، زمینهساز افزایش رقابت و بروز مناقشه بین ذینفعان میشود. در چنین شرایطی، معمولاً آنان با ترجیحدادن منافع شخصی کوتاهمدت و بدون در نظر گرفتن پیامدهای جانبی رفتارشان، به بهرهبرداری بیش از اندازۀ بهینه روی میآورند که ضمن به بار آوردن خسارات محیطزیستی، در بلندمدت، موجب زیان خودشان نیز میشود. نظریۀ بازیها، ابزار مناسبی برای بررسی رفتارهای غیرهمکارانۀ ذینفعان و نتایج ناشی از آن در چنین مناقشاتی به شمار میرود. در این پژوهش، از طریق تحلیل استراتژیک تعاملات ذینفعان منابع آبی حوزۀ آبریز دریاچۀ ارومیه به کمک یکی از مدلهای غیرهمکارانۀ نظریۀبازیها موسوم به مدل گراف برای حل مناقشه، توصیههایی برای حل اختلاف بین آنها و سیاستگذاری و حکمرانی پایدار منابع آبی مشترک این حوزه ارائه شده است. بر اساس نتایج این تحقیق، از دیدگاه استراتژیک، عامل اصلی بروز بحران دریاچۀ ارومیه، رفتار مبتنی بر عقلانیت فردی ذینفعان است. این امر، موجب تمرکز آنان بر افزایش منافع اقتصادی فعالیتهای کشاورزی و غفلت از پیامدهای محیطزیستی و اقتصادی- اجتماعی ناشی از نابودی دریاچه شده است. به طوری که هم اکنون، اصرار همۀ ذینفعان به افزایش برداشت از منابع آبی مشترک و محدود بالادست حوزه، دستیابی به راهحل همکارانه را دشوار کرده است. نتایج بهدستآمده نشانگر آن است که جلوگیری از تداوم وضع موجود و رهایی از بنبست کنونی، مستلزم دخالت فعال هیئتدولت بهمنزلۀ تصمیمگیرندۀ ارشد حاکمیتی و ملزمکردن ذینفعان به توقف طرحهای ایجادکنندۀ حقابۀ جدید در حوزه است.
https://jes.ut.ac.ir/article_50161_3a2cba75be9082f7cdf7f8e786559da6.pdf
2014-04-21
121
138
10.22059/jes.2014.50161
حکمرانی پایدار
دریاچۀ ارومیه
مدل گراف برای حل مناقشه
منابع آبی مشترک
نظریۀ بازیها
امیر
صفایی
a_safaee@ut.ac.ir
1
دانشجوی دکتری برنامهریزی محیطزیست، دانشکدۀ محیطزیست، دانشگاه تهران
LEAD_AUTHOR
بهرام
ملک محمدی
malekb@ut.ac.ir
2
استادیار گروه برنامهریزی و مدیریت محیطزیست، دانشکدۀ محیطزیست، دانشگاه تهران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تجزیه و تحلیل هیدروژئوشیمیایی رودخانۀ بیدخوان بردسیر کرمان با استفاده از آزمون مؤلفۀ اصلی و آنالیز خوشهای
هدف این مطالعه، تعیین منشأ و غلظت عناصر و ترکیبات محلول در آب رودخانۀ بیدخوان است. این رودخانه زهکشکنندۀ دهانۀ آتشفشان غیرفعال بیدخوان است که در 40 کیلومتری جنوبشرق بردسیر کرمان واقع شده است. بدین منظور 12 نمونه در مسیر این رودخانه برداشت و EC، pH و درجۀ حرارت آنها در صحرا و غلظت یونهای اصلی و چند فلز سنگین با روشهای استاندارد تعیین شد. پس از کنترل صحت و دقت نتایج، از تکنیکهای آماری آنالیز مؤلفۀ اصلی و خوشهای در نرمافزار SPSS و از نرمافزار GIS برای تحلیل تغییرات غلظت عناصر استفاده شد. در آنالیز مؤلفۀ اصلی، عناصر و ترکیبات در 4 گروه (فاکتور) مختلف قرار گرفتند. در فاکتور اول، کاتیونهای کلسیم، سدیم، منیزیم، لیتیم، استرانسیم، باریم و آنیونهای بیکربنات، سولفات و کلرید قرار دارند که از فرایندهای غالب اصلی یعنی کیفیت آب باران، هیدرولیز سیلیکاتها و احتمالاً هوازدگی پیریت تأثیر پذیرفتهاند. در فاکتور دوم، عناصر آهن، منگنز و آلومینیوم قرار دارند که منشأ یکسان موجب آزادشدن آنها به صورت همزمان و رسوبگذاری این عناصر به صورت هیدروکسید در برخورد با شرایط قلیایی و اکسیدان آب منطقه شده است. در فاکتور سوم، وانادیم همراه pH قرار دارد که نشان میدهد تغییرات وانادیوم از تغییرات pH تبعیت میکند. در فاکتور چهارم عنصر کادمیوم قرار دارد که تفاوت در رفتار ژئوشیمیایی این عنصر موجب شده است که در گروهی جداگانه قرار گیرد. نتایج آنالیز خوشهای نیز به طور کلی نتایج آزمون مؤلفۀ اصلی را تأیید میکند. غلظت عناصر لیتیم، استرانسیم، باریم و وانادیم در آب رودخانه انعکاسی از غلظت آنها در سنگهای منطقه است که به طور عمده شامل گدازههای آندزیتی- داسیتی و ریولیتی و انواع نهشتههای آذرآواری است و واکنشهای هیدرولیز سیلیکاتها و تا حدی تجزیۀ پیریت مهمترین عوامل رهاسازی آنها محسوب میشوند. غلظت باریم و لیتیم پایینتر از حد استاندارد EPA و WHO است، اما وانادیم در مقایسه با آب آشامیدنی سایر کشورها غلظت بالایی دارد.
https://jes.ut.ac.ir/article_50162_cfc32080fb7b2ea2eacef5f093d7b760.pdf
2014-04-21
139
152
10.22059/jes.2014.50162
آزمون مؤلفه اصلی
آنالیز خوشهای
رودخانۀ بیدخوان
سنگهای آذرین بیرونی
هیدروژئوشیمی
سارا
شیخ فخرالدینی
msheikh94@ymail.com
1
کارشناس ارشد زمینشناسی زیستمحیطی، گروه زمینشناسی، دانشکدۀ علوم، دانشگاه شهید باهنر کرمان
LEAD_AUTHOR
احمد
عباس نژاد
abbasnejad35@yahoo.com
2
دانشیار بخش زمینشناسی دانشگاه شهید باهنر کرمان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
قابلیت جذب و پالایش فلزات سمی سنگین از پسماند صنعتی مجتمع فولاد مبارکه از طریق چندین گیاه انباشتگر
فلزات سنگین به طور عمده در خاک وجود دارند، اما روند صنعتیشدن و گسترش شهرها سبب پراکندهشدن این فلزات در بیوسفر شده است. آلودگی خاکها به فلزات سنگین نه تنها روی کیفیت محصولات کشاورزی اثر میگذارد، بلکه ممکن است به اتمسفر و آبهای سطحی نیز راه یابد و در نهایت سبب به خطر افتادن سلامت انسان شود. یکی از روشهای مؤثر پاکسازی مکانهای آلوده به فلزات سنگین استفاده از تکنولوژی گیاهپالایی است. در این تحقیق با کشت گیاهان کیسهچوپان، ذرت، آفتابگردان، منداب، کلزا، تاجریزی و چلیپایزرد روی سه نوع پسماند مجتمع فولاد مبارکه قابلیت استقرار، جذب و پالایش فلزات سنگین بررسی شد. از بین گونههای کشتدادهشده روی پسماند صنعتی نوع اول بیشترین مقدار جذب روی، سرب، کروم و نیکل مربوط به کیسهچوپان به مقدار 5/91، 74، 637 و 3/226 میکروگرم در گرم بود، اما این گونه فاقد رشد رویشی مناسب در این نوع پسماند بود. ذرت، آفتابگردان، منداب و کلزا دارای رشد رویشی مناسب بودند و در جذب فلزات سنگین از این نوع پسماند نیز توانایی داشتند. در بین گونههای رشدیافته روی پسماند صنعتی نوع دوم بیشترین مقدار جذب روی و سرب مربوط به گونۀ ذرت به مقدار 1/40 و 98 میکروگرم در گرم و بیشترین مقدار جذب کروم و نیکل مربوط به منداب به مقدار 2/117 و 2/121 میکروگرم در گرم بود. با وجود اینکه ذرت و منداب نسبت به آفتابگردان در جذب بعضی از فلزات موفقیت بیشتری داشتهاند، اما آفتابگردان تنها گونهای بود که توانست روی این پسماند رشد رویشی زیاد داشته باشد و زیستتودۀ بالایی تولید کند. در بین گونههای کشتدادهشده روی پسماند واحد گالوانیزه (نوع سوم) فقط ذرت قابلیت رشد روی این پسماند را داشت و میزان جذب کروم از طریق آن 309 میکروگرم در گرم اندازهگیری شد.
https://jes.ut.ac.ir/article_50163_d200b6e90be817085b5710e13d3c1510.pdf
2014-04-21
153
162
10.22059/jes.2014.50163
پسماند مجتمع فولاد مبارکه
گیاهپالایی
فلزات سنگین
سید مجید
قادریان
ghaderian@sci.ui.ac.ir
1
دانشیار گروه زیستشناسی دانشکدۀ علوم دانشگاه اصفهان
LEAD_AUTHOR
سمانه
نصوحی
s.nosouhi@yahoo.com
2
کارشناس ارشد فیزیولوژی گیاهی دانشکدۀ علوم دانشگاه اصفهان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بهینهسازی جذب زیستی مالاشیت گرین از محلولهای آبی با استفاده از ریزجلبکهای سبز
در مطالعۀ حاضر، از ریزجلبکهای سبز Scenedesmus quadricauda و Chlorella vulgaris برای بهینهسازی شرایط در جذب زیستی مالاشیت گرین استفاده شد. در این آزمایشها تأثیر همزمان 4 فاکتور اصلی غلظت اولیۀ مالاشیت گرین (2، 6 و 10 میلیگرم بر لیتر)، pH اولیۀ محلول حاوی مالاشیت گرین (3، 5/4 و 6)، وزن زیتودۀ جلبکها (40، 80 و 120 میلیگرم بر لیتر) و مدت زمان انجام آزمایش (10، 50 و 90 دقیقه) بر بازده حذف مالاشیت گرین با استفاده از روش باکس- بنکن ارزیابی شد. آنالیز واریانس دادههای آزمایش طرح رویههای پاسخ برای اعتبارسنجی مدل پیشنهادی انجام گرفت. سپس، معادلههای چندمتغیرۀ مرتبۀ دوم و مدلهای درجۀ دوم برای تعیین رابطۀ بین بازده حذف مالاشیت گرین و 4 فاکتور مؤثر مستقل ارائه شدند. ضریب همبستگی بالا (99/0<)، مقدار P-value معنیدار (0001/0>) و مقدار آمارۀ LoF بیمعنی (05/0<) نشاندهندۀ دقت بالا و اعتبار مدل پیشنهادی به منظور پیشبینی بازده حذف مالاشیت گرین از طریق S. quadricauda و C. vulgaris از محلولهای آبیاند. از این رو، این مدلها به منظور آنالیزهای بعدی استفاده شدند. بر این اساس برای هر دو جاذب، بازده حذف مالاشیت گرین همواره با کاهش غلظت اولیۀ مالاشیت گرین از 10 به 2 میلیگرم بر لیتر، افزایش pH اولیۀ محلول حاوی مالاشیت گرین از 3 به 6، زیتودۀ جلبکها به صورت تقریبی از 40 تا 100 میلیگرم بر لیتر و مدت زمان انجام آزمایش از 10 تا 90 دقیقه افزایش نشان داد. ظرفیت جذب زیستی C. vulgaris و S. quadricauda به ترتیب 17/57 و 49/68 میلیگرم بر گرم اندازهگیری شد.
https://jes.ut.ac.ir/article_50164_72745aa147839950047d79c668bba3d1.pdf
2014-04-21
163
176
10.22059/jes.2014.50164
جذب زیستی
رویههای پاسخ
مالاشیت گرین
Chlorella vulgaris
Scenedesmus quadricauda
مسعود
کوشا
msoudkousha76@gmail.com
1
کارشناس ارشد، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه صنعتی اصفهان
AUTHOR
امیدوار
فرهادیان
farhadyo@yahoo.com
2
استادیار دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه صنعتی اصفهان
LEAD_AUTHOR
سالار
درافشان
sdorafshan@cc.iut.ac.ir
3
استادیار دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه صنعتی اصفهان
AUTHOR
نصرالله
محبوبی صوفیانی
soofiani@cc.iut.ac.ir
4
استاد دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه صنعتی اصفهان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
استفادۀ همزمان فرایندهای فنتون و الکتروشیمیایی برای کاهش بار آلی لجن مازاد بیولوژیکی
با ارائۀ راهکارهای فراوان در راستای ارتقای سامانههای تثبیت لجن مازاد بیولوژیکی در چند دهة گذشته، این موضوع همچنان مورد توجه ویژة بسیاری از متخصصان مربوطه است. در این تحقیق، بر اساس نتایج بررسیهای اولیه در خصوص قابلیت و مشکلات عملکردی روشهای فنتون و الکتروشیمیایی در مقیاس آزمایشگاهی، به کارگیری سامانة ترکیبی (همزمان) روش فنتون- الکتروشیمیایی و پارامترهای مؤثر در عملکرد سامانة آزمایشگاهی مزبور شامل نسبت آهن به پراکسیدهیدروژن، مقدار pH، مدت زمان ماند، غلظت پراکسیدهیدروژن، شدت جریان و غلظت آهن باقیمانده بررسی شد. همچنین، بررسی مقایسهای عملکرد روش فنتون با روش ترکیبی فنتون- الکتروشیمیایی انجام گرفت. مطابق نتایج و بررسیهای انجامشده بهترین نسبت غلظت آهن به پراکسیدهیدروژن برابر 58/0، مقدار بهینة pH برابر 1/3، بیشترین مدت زمان ماند 6 ساعت با غلظت پراکسیدهیدروژن برابر mg/L1568 و شدت جریان mA650- 750 برای حذف بهینة VSSحاصل شد. همچنین، با توجه به نتایج حاصل میتوان گفت که افزایش کارامدی حذف VSS دارای همبستگی تصاعدی با میزان مصرف انرژی است. با توجه به اهمیت بسزای استفادة مجدد از لجن حاصل به ویژه کشاورزی، غلظت آهن باقیمانده نیز بررسی شد. در این خصوص با افزایش غلظت آهن ورودی به سامانة آزمایشی، افزایش غلظت آهن در لایة لجن قابل مشاهده است. بررسی مقایسهای سرعت تجزیۀ مواد آلی در سامانة ترکیبی به مراتب (حدود 3 برابر) بیشتر است. بنابراین، میتوان گفت گزینة فنتون- الکتروشیمیایی از بسیاری جوانب، راهکار مناسبی برای ارتقای عملکرد فرایند حذف VSS و کاهش بار آلی لجن مازاد بیولوژیکی است.
https://jes.ut.ac.ir/article_50165_d61d5b5a71b9f55a388351cb7d20964c.pdf
2014-04-21
177
188
10.22059/jes.2014.50165
تصفیة فاضلاب شهری
روش فنتون و الکتروشیمیایی
کاهش بار آلی لجن
لجن مازاد بیولوژیکی
گاگیک
بدلیانس قلی کندی
g.badalians@yahoo.com
1
دانشیار مهندسی محیطزیست،آب و فاضلاب، دانشگاه شهید بهشتی، پردیس فنی مهندسی شهید عباسپور
LEAD_AUTHOR
حمیدرضا
مسیحی
masihi.hamidreza@gmail.com
2
کارشناس ارشد مهندسی عمران، آب و فاضلاب، دانشگاه شهید بهشتی، پردیس فنی مهندسی شهید عباسپور
AUTHOR
مریم
میرابی
mirabi@pwut.ac.ir
3
استادیار مهندسی محیطزیست، آب و فاضلاب، دانشگاه شهید بهشتی، پردیس فنی مهندسی شهیدعباسپور
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
حذف سرب و کادمیوم از محلولهای آبی با استفاده از کانیهای سپیولیت و زئولیت طبیعی ایران
در سالهای اخیر سعی شده است که از مواد ارزانقیمت مختلف از جمله زئولیت و سپیولیت به منظور حذف عناصر سنگین از پسابها و فاضلابهای صنعتی استفاده شود. روش جذب سطحی در مقایسه با سایر روشها ارزان، سریع و ساده است. در این مطالعه توانایی 2 کانی سپیولیت یزد و زئولیت سمنان برای حذف کادمیوم و سرب از محلولهای آبی بررسی شد. برای این منظور محلولهای حاوی غلظتهای 0، 50، 100، 200 ، 400 و 600 میلیگرم بر لیتر عناصر سنگین کادمیوم و سرب (به صورت تکعنصری) با pH اولیۀ برابر 5 به کار برده شد. نمونهها، به مدت 24 ساعت و با شدت 150 دور در دقیقه از طریق دستگاه همزن برقی تکان داده شدند. سپس، به مدت 10 دقیقه در دور 3000 سانتریفیوژشده غلظت باقیماندۀ فلزات در محلولها از طریق دستگاه جذب اتمی قرائت شد. مدلهای جذب لانگمویر و فروندلیش بر دادهها برازش یافت و تأثیر نوع کانی و غلظت اولیۀ محلول با استفاده از آزمایشهای جذب تعیین شد. نتایج نشان دادند که ظرفیت جذب زئولیت و سپیولیت با افزایش غلظت اولیۀ محلول کادمیوم و سرب افزایش مییابد، اما سرعت جذب کادمیوم از سرب کمتر است. نتایج همچنین نشان دادند که هر دو مدل جذب لانگمویر و فروندلیش به خوبی میتوانند جذب عناصر سرب و کادمیوم را روی کانیهای زئولیت و سپیولیت توجیه کنند، اما مدل لانگمویر (99/0>r2>98/0)در مقایسه با فروندلیش (97/0>r2>91/0) برازش بهتری با دادههای جذب کادمیوم و سرب نشان میدهد. حداکثر سرب جذبشده (b) به وسیلۀ کانیهای زئولیت و سپیولیت به ترتیب 63/52 و 50 میلیگرم بر گرم و حداکثر کادمیوم جذبشده به وسیلۀ کانیهای زئولیت و سپیولیت به ترتیب 4/29 و 2/19 میلیگرم بر گرم تعیین شد. در مجموع به نظر میرسد که هر دو کانی زئولیت و سپیولیت طبیعی ایران قادرند در پالایش پسابهای صنعتی آلوده به عناصر سنگین استفاده شوند.
https://jes.ut.ac.ir/article_50166_a24a6eaa1f951a0674eaa54ed4f7aec1.pdf
2014-04-21
189
198
10.22059/jes.2014.50166
جذب
حذف
زئولیت
سپیولیت
سرب
کادمیوم
سیده صفیه
هاشمیان قهفرخی
hashemi_s65@yahoo.com
1
دانشجوی کارشناسی ارشد، گروه خاکشناسی، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز
AUTHOR
احمد
لندی
foahmad@yahoo.ca
2
دانشیار گروه خاکشناسی، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز
LEAD_AUTHOR
حسین
خادمی
hkhademi@cc.iut.ac.ir
3
استادگروه خاکشناسی، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه صنعتی اصفهان
AUTHOR
سعید
حجتی
s.hojati@scu.ac.ir
4
استادیار گروه خاکشناسی، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تغییرات غلظت فلزات سنگین طی فرایند تولید ورمیکمپوست از پسماندهای آلی
این پژوهش در راستای بررسی تغییرات غلظت فلزات سنگین طی فرایند تولید ورمیکمپوست از پسماندهای کشاورزی و ارزیابی تغییرات این فلزات در اثر تلقیح این ضایعات آلی از طریق باکتریهای تثبیتکنندۀ نیتروژن و فسفر در قالب لجن فعال فاضلاب انجام شد. این باکتریها موجب بهبود کیفیت ورمیکمپوست میشوند. به این منظور بسترهایی با ترکیبات مدنظر از ضایعات آلی آماده شدند و پس از اتمام مرحلۀ پیشکمپوست، این بسترها تحت تیمار لجن فعال فاضلاب و تلقیح کرمهای خاکی قرار گرفتند. نتایج این تحقیق نشان دادند، افزایش ضایعات ذرت در بستر به علت محتوای کم فلزات سنگین آن، سبب رقیقسازی این عناصر در تودۀ ورمیکمپوست شد. سدیم و پتاسیم در این مورد استثنا بودند و با افزایش ضایعات ذرت، میزان سدیم تغییری نشان نداد، اما میزان پتاسیم افزایش یافت. همچنین، افزایش غلظت لجن فعال فاضلاب، به علت تسریع تجزیۀ مواد آلی و کاهش وزن خشک ضایعات بستر، موجب افزایش معنیداری در غلظت فلزات سنگین شد. بیشترین غلظت نیکل، مس و روی در تیمارهای این تحقیق به ترتیب برابر با 3±54، 9±129 و mg/kg 19±594 به دست آمد. همچنین، بیشترین غلظت مشاهدهشده از کروم و سرب نیز 5±49 و mg/kg 9±129 بود. در نهایت با مقایسۀ غلظت این فلزات با استانداردهای ارائهشده نشان داده شد که ورمیکمپوست تهیهشده در این تحقیق، از لحاظ فلزات سنگین در دامنۀ استاندارد قرار دارد و قابلیت استفاده در کاربردهای کشاورزی را داراست.
https://jes.ut.ac.ir/article_50172_759b8c15b29e2437ce501671ae692e33.pdf
2014-04-21
199
210
10.22059/jes.2014.50172
ضایعات ذرت
لجن فعال فاضلاب
فلزات سنگین
ورمیکمپوست
سیده مریم
خرازی
ma.kharrazi@yahoo.com
1
کارشناس ارشد مهندسی منابع طبیعی، محیطزیست، دانشگاه تربیت مدرس
AUTHOR
حبیب
یونسی
hunesi@yahoo.com
2
دانشیار گروه محیطزیست، دانشکدۀ منابع طبیعی پردیس نور، دانشگاه تربیت مدرس
LEAD_AUTHOR
جواد
عابدینی طرقبه
abedini_chem@yahoo.com
3
3- سازمان مدیریت پسماند شهرداری مشهد، دانشجوی دکتری شیمی آلی، دانشگاه فردوسی مشهد
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تصفیۀ بیهوازی از طریق راکتور UASB و آزمایش قابلیت تجزیهپذیری بیولوژیکی هوازی فاضلاب روغن برش
شکست امولسیون و جداسازی روغن به تنهایی میتواند بیش از 90 درصد آلودگی فاز آبدار را کم و آن را برای تصفیه آماده کند. در پژوهش حاضر قابلیت تجزیۀ بیولوژیکی فاز آبدار امولسیون آب- روغن به دو صورت بیهوازی و هوازی مطالعه شده است. روش هوازی در واقع امکانسنجی تجزیۀ بیولوژیکی پساب تصفیۀ بیهوازی برای رسیدن به استانداردهای لازم است. تصفیۀ بیهوازی در راکتور UASB انجام شد و انتخاب این راکتور به علت توانایی بالای آن در پذیرش فاضلابهای قوی است. آزمایشها در دو مقطع زمانی 15 روزه انجام شدند. بار حجمی دورۀ اول برابر kgCOD/m3.d 69/0Lv= و در دورۀ دوم 8/1 با زمان ماند به ترتیب 45 و 15 روز است. سیستم دارای بازده حذف COD در حدود 73 درصد است و به این ترتیب COD پساب خروجی به ترتیب 290 و mg/l 350 در بارگذاری اول و دوم به دست آمد. با وجود بازده بالا، پساب حاصل برای دفع به محیطزیست دارای استانداردهای لازم نیست و به تصفیۀ ثانویه نیاز دارد. بدین منظور عملیات انجامشده در راکتور ناپیوستۀ هوازی به منظور آزمایش قابلیت تجزیهپذیری بیولوژیکی شرح داده شده است. فاضلاب ورودی با غلظت mg/l 400 در تناسب با پساب سیستم بی هوازی انتخاب و با زمان ماند 10 ساعت، COD باقیمانده در پساب به mg/l68 کاهش یافت که این مقدار کاهش در حد مطلوب است. بنابراین، با استفاده از سیستم بیهوازی- هوازی میتوان فاضلاب را تا حد استانداردهای زیستمحیطی تصفیه کرد.
https://jes.ut.ac.ir/article_50167_516abb8810185d9ab8adb385facfdaca.pdf
2014-04-21
211
220
10.22059/jes.2014.50167
بار حجمی
تصفیۀ بیولوژیکی
روغن برش
راکتور UASB
علیرضا
نظری علوی
alavi@sharif.edu
1
مربی مرکز تحقیقات آب و انرژی، دانشگاه صنعتی شریف
LEAD_AUTHOR
سید علی اکبر
سجادی
sajadi@sharif.edu
2
دانشیار مرکز تحقیقات آب و انرژی، دانشگاه صنعتی شریف
AUTHOR
محمد
میرزایی
mirzai@sharif.edu
3
مربی مرکز تحقیقات آب و انرژی، دانشگاه صنعتی شریف
AUTHOR
حامد
حسنیان
hamedhasanian@yahoo.com
4
دانشجوی دکتری دانشکدۀ محیطزیست، دانشگاه تهران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی سناریوهای تغذیۀ مصنوعی با فاضلاب تصفیهشده بر کمیت و کیفیت آبخوان شهرکرد
وابستـگی آب مصرفی زمینهای کشاورزی، صنایع و شرب به آب زیرزمینی و خشکسالی پدیدآمده در سالهای اخیر، افت شدید این منابع را در پی داشته است. احیای آبهای زیرزمینی تجدیدپذیـر با مدیریت بهینۀ برداشت و تغذیۀ مصنوعی از طریق جریانهای سطحی و فاضلاب امکانپذیر خواهد بود. در تحقیق حاضر، مشخصات محیط متخلخل آبخوان شهرکرد نظیر ضخامت عبور جریان و ضرایب هیدرودینـامیک در نقاط مختلف دشت محاسبه و امکانسنجی برای اجرای طرحهای تغذیۀ مصنوعی با فاضلاب خروجی از تصفیهخانۀ شهرکرد بررسی شـده است. مدل جریان و انتقال آلایندۀ دشت شهرکرد از طریق نرمافـزارهای Modflow و MT3D واسنجی و صحتسنجی شد. از مدل تهیهشـده برای شبیهسازی رفتار آبخوان قبل و بعـد از اعمال سناریوهای فرضی تغذیۀ فاضلاب بهره گرفته شـد. بر این اساس، 10 سناریوی فرضی تغذیۀ مصنوعی با انتقال فاضلاب به موقعیتهای مختلف دشت تعریف و تأثیر حجم و غلظت نیترات در فاضلاب در کمیت و کیفیت آب زیرزمینی محدودۀ مطالعه شده است. نتـایج نشان میدهند که بخشهای میانی و جنوبی دشت با دارابودن محیط متخلخل با بافت درشتتر و نزدیکبودن به محل تصفیهخانه از وضعیت بهتـری برای اجرای سناریوها برخـوردارند. تزریق آب در این منطقه تا بیش از 6 کیلومتـر در افزایش سطح ایستابی تأثیر داشته است. این مقدار تغذیه در حالی است که غلظت نیترات حدود 15 میلیگرم در لیتر افزایش یافته است. همچنین، در صورت ادامۀ تغذیۀ آبخوان با فاضلاب میتوان انتظار داشت که آلودگی را در شعاع حداکثر یک کیلومتراز محل تغذیۀ کنترل و در مقابل از مزیتهای حجم آب افزودهشده به آبخوان استفاده کرد.
https://jes.ut.ac.ir/article_50168_c88bc6d053d06c8a1eaad30c3c407181.pdf
2014-04-21
221
236
10.22059/jes.2014.50168
آب زیرزمینی
تغذیۀ مصنوعی
نیترات و تصفیهخانه
رضا
لاله زاری
lalehzari@hotmail.com
1
دانشجوی کارشناسی ارشد، گروه مهندسی آب، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه شهرکرد
AUTHOR
سیدحسن
طباطبائی
tabatabaei@agr.sku.ac.ir
2
دانشیار گروه مهندسی آب، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه شهرکرد
LEAD_AUTHOR
مجید
خلقی
kholghi@ut.ac.ir
3
دانشیار گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشکدۀ مهندسی آب و خاک، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران
AUTHOR
نبی الله
یارعلی
n_yarali@yahoo.com
4
استادیار دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه شهرکرد
AUTHOR
علی اکبر
صبا
aliakbarsaba@aol.com
5
کارشناس ارشد زمینشناسی، معاونت حفاظت منابع آب، شرکت آب منطقهای استان چهارمحال و بختیاری
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
شبیهسازی عددی صعود پیرایۀ ستون دود در شرایط جوی خنثی
راهحلهای متعددی برای محاسبۀ میزان صعود پیرایۀ ستون دود موجود است. دود هنگام خارجشدن از دودکش تحت تأثیر باد جانبی قرار میگیرد که سبب خمشدن پیرایۀ ستون دود میشود. سرانجام صعود پیرایۀ ستون دود متوقف و این میزان از صعود برای تعیین ارتفاع مؤثر نشر به ارتفاع واقعی دودکش اضافه میشود. از آنجا که معادلات و مدلهای موجود در زمینۀ صعود پیرایۀ ستون دود، بر اساس سادهسازیهایی به دست آمدهاند و بسیاری از آنها قادر به محاسبۀ دقیق صعود پیرایۀ ستون دود در شرایط جوی مختلف نیستند، میتوان صعود پیرایۀ ستون دود را در شرایط جوی مختلف با استفاده از نرمافزار فلوئنت شبیهسازی کرد. در این مقاله به منظور شبیهسازی خیزش پیرایۀ ستون دود، یک دودکش با مشخصات معلوم در محیط گمبیت شبکهبندی شده، سپس این شبکهبندی به نرمافزار فلوئنت انتقال یافته است. در نرمافزار فلوئنت با استفاده از امکانات تعریف توابع از سوی کاربر شرایط اولیه با نیمرخهای لایۀ مرزی جو در حالت خنثی وارد شده و سپس خیزش ستون دود در شرایط خنثای جوی برای دودکشی دارای مومنتوم و شناوری اولیه در دو حالت شبیهسازی شده است. در حالت اول شتاب جاذبه در نظر گرفته میشود و در حالت دوم بدون در نظر گرفتن شتاب جاذبۀ ثقلی شبیهسازی شکل میگیرد. نتایج برای حالتی که در آن شتاب جاذبۀ ثقلی لحاظ نشده 66 درصد بیشتر از نتایج حاصل از معادلات نیمهتجربی است، اما با در نظر گرفتن شتاب جاذبۀ ثقلی، قسمت زیادی از جرم خروجی از دودکش در اثر جاذبه به سمت زمین کشیده میشود. بنابراین، غلظت آلایندهها در ارتفاع دودکش کاهش مییابد و به علت سبکی، بیشتر تحت تأثیر نیروی شناوری قرار میگیرد و مقدار صعود پیرایۀ ستون دود 5/2 برابر حالتی میشود که شتاب جاذبه ثقلی در نظر گرفته شده است.
https://jes.ut.ac.ir/article_50169_36897e46951476fcfddc8ce4d846dab8.pdf
2014-04-21
237
246
10.22059/jes.2014.50169
انرژی جنبشی تلاطم
شبیهسازی عددی
صعود پیرایۀ ستون دود
خسرو
اشرفی
khashrafi@ut.ac.ir
1
استادیار گروه مهندسی عمران محیطزیست دانشکدۀ محیطزیست دانشگاه تهران
AUTHOR
مجید
شفیع پور مطلق
shafiepour@ut.ac.ir
2
استادیار گروه مهندسی عمران محیطزیست دانشکدۀ محیطزیست دانشگاه تهران
AUTHOR
حدیث
عباس زاده امیردهی
hodeis.abbaszadeh@gmail.com
3
کارشناس ارشد مهندسی عمران محیطزیست دانشکدۀ محیطزیست دانشگاه تهران
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
برآورد هزینههای مرگومیر ناشی از ﺁلودگی هوا در اصفهان
به تازگی آلودگی هوا به یکی از مشکلات اصفهان تبدیل شده است. آلودگی هوا در این شهر هزینههای اجتماعی متعددی از جمله افزایش مرگومیر را همراه داشته است. هدف این پژوهش تفکیک آثار کوتاهمدت و بلندمدت آلودگی هوا در مرگومیر، برآورد تعداد مرگومیر ناشی از آلود گی هوا، محاسبۀ کشش بلندمدت مرگومیر نسبت به آلودگی هوا و در نهایت برآورد هزینههای مرگومیر ناشی از آلودگی هوا در اصفهان بوده است. به این منظور ابتدا با استفاده از الگوی ARMAX ارتباط کوتاهمدت و بلندمدت بین آلودگی هوا و تعداد مرگومیر روزانه در اصفهان طی دورۀ زمانی 1389- 1390 تبیین شد. سپس، ضمن محاسبۀ ضریب ریسک نسبی، سهم مرگومیر ناشی از آلودگی هوا از کل تعداد مرگومیر روزانۀ غیرسوانح تفکیک شد. در نهایت با احتساب نرخ دیه در سال 1390 بهمنزلۀ تقریبی از ارزش زندگی، هزینههای اجتماعی مرگومیر ناشی از آلودگی هوا برآورد شد. نتایج نشان میدهند، سطح آلودگی هوا در کوتاهمدت و بلندمدت به طور معناداری با تعداد روزانۀ مرگومیر ارتباط دارد. آلودگی هوا در این شهر به افزایش سالانۀ 512 مورد مرگومیر منجر شده است. کشش بلندمدت مرگومیر نسبت به آلودگی هوا ۰/۱٢۳ درصد است، به عبارت دیگر، با افزایش 1 درصد در شاخص کیفیت هوا (AQI) میزان مرگومیر در بلندمدت 123/0 درصد افزایش مییابد. همچنین، هزینۀ سالانۀ مرگومیر ناشی از آلودگی هوا 346 میلیارد ریال برآورد شد. البته باید توجه داشت که ارزش بهدستآمده گویای تمامی هزینههای مرگومیر نیست، زیرا ارزش واقعی حیات انسان را نمیتوان بر حسب پول اندازهگیری کرد و مقادیر برآوردشده تقریبی از آن است.
https://jes.ut.ac.ir/article_50170_0c1cbe219b80409a04abc6ad2fba4237.pdf
2014-04-21
247
254
10.22059/jes.2014.50170
آلودگی هوا
الگوی ARMAX
اصفهان
هزینههای مرگومیر
غلامحسین
کیانی
gh.kiani@ase.ui.ac.ir
1
استادیار گروه اقتصاد، دانشکدۀ علوم اداری و اقتصاد، دانشگاه اصفهان
LEAD_AUTHOR
فاطمه
یاری
fateme.yari_90@yahoo.com
2
دانشجوی کارشناسی ارشد علوم اقتصادی، دانشکدۀ علوم اداری و اقتصاد، دانشگاه اصفهان
AUTHOR
هادی
امیری
h.amiri@ui.ase.ir
3
استادیار گروه اقتصاد، دانشکدۀ علوم اداری و اقتصاد، دانشگاه اصفهان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی غلظت و منشأ ایزومرهای HCH در رسوبات رودخانۀ سیاهرود (قائمشهر)
در این تحقیق غلظت باقیماندۀ آفتکشهای αHCH، βHCH و γHCH در رسوب رودخانۀ سیاهرود از طریق دستگاه GC/ECD اندازهگیری شد. نمونهبرداری در فصلهای تابستان (15 مرداد) پاییز (15 آبان) و بهار (15 اردیبهشت) 1391 انجام گرفت. برای انتخاب ایستگاهها، نقشۀ کاربری اراضی به کار رفت و هر ایستگاه مابین دو کاربری قرار گرفت و بر این اساس 7 ایستگاه مشخص شد. در هر ایستگاه 3 نمونه رسوب (3 تکرار) از 5 سانتیمتری بالایی سطح رسوب برداشته و در مجموع 63 نمونه بررسی شد. استخراج به روش حلال- حلال و از طریق حلالهای نرمال هگزان و دیکلرومتان در حمام مافوق صوت انجام شد. برای تمیزسازی از فلوریسیل نیمهفعال استفاده شد. شناسایی و اندازهگیری مقدار غلظت از طریق دستگاه گازکروماتوگرافی و مقایسۀ زمان بازداری پیکهای مشاهدهشده در کروماتوگرام حاصل از نمونه با کروماتوگرام حاصل از تزریق محلولهای استاندارد انجام شد. از نسبت سطح زیرپیک نمونه به سطح زیرپیک استاندارد داخلی برای محاسبۀ غلظت استفاده شد. مقادیر LOD بهدستآمده در این روش بین 2 تا ng/l8 و درصد بازیابی این روش بین 95 تا 104 درصد بود. غلظت αHCH در کلیۀ ایستگاهها کمتر از حد تشخیص و بالاترین غلظت برای βHCH و γHCH به ترتیب 089/0 و 173/0 میکروگرم بر گرم وزن خشک بوده است. بررسی تفاوت درصد ایزومرهای HCH در هر ایستگاه نشان از مصرف لیندان در کاربری کشاورزی داشته است و نبود αHCH در تمامی ایستگاهها نشان از واردنشدن جدید HCH صنعتی دارد.
https://jes.ut.ac.ir/article_50171_e26b135915ac01d1019c21cc12585dd5.pdf
2014-04-21
255
260
10.22059/jes.2014.50171
آلودگی
HCH صنعتی
گازکروماتوگرافی
لیندان
کامیار
طاهری
kamyartaheri@yahoo.com
1
کارشناس ارشد محیطزیست از دانشگاه تربیت مدرس، پردیس نور
LEAD_AUTHOR
نادر
بهرامی فر
nbahramifar@yahoo.com
2
دانشیار گروه محیطزیست دانشگاه تربیت مدرس، پردیس نور
AUTHOR
حمید رضا
مرادی
morady5hr@yahoo.com
3
دانشیار گروه آبخیزداری دانشگاه تربیت مدرس، پردیس نور
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
چکیده های انگلیسی
https://jes.ut.ac.ir/article_50316_2592950cc675c28b3a96492afee82e70.pdf
2014-04-21
1
63
10.22059/jes.2014.50316